پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 13 دقیقه


پیدا بود که مصطفی و مادرش بحث می‌کردند و انگار مصطفی خیلی هم عصبی بود که کلماتش را با لحن عجولانه‌ای پشت هم ردیف می‌کرد.

- من چی می‌گم تو چی می‌گی مادر من...

رضا سعی کرد گوش‌هایش را تیز کند.

- دارم بهت می‌گم پسره پاک زده ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.